جک شماره 1: نکته : وقتی هنوز یه سالت نشده پدر مادرت هی میگن بگو بابا.. بگو مامان
الان میگی مامان…. میگه زهر مارو مامان !
جوک شماره 2: ترس پسرها از ازدواج دل بستن به یه دختر نیست، دل بریدن از بقیه دخترهاست?!
جک شماره 3: یکی از مسئولین:
سال 87 در تلفات جادهای 10 درصد کاهش وجود داشته است و تا سال 90 این تلفات به صفر میرسد و انشاءالله تا سال 91 در جادهها زاد و ولد خواهیم داشت!
جوک شماره 4: تبلیغ زمزم به سبک ع.ر.بی:
عبود: ولک جاسم کوکاکولا میخوری؟
جاسم: ها میخورم
عبود: گ.و.ه میخوری! باید زمزم بخوری.
جک شماره 5: غضنفر تا ده سال برای مادرش عزاداری می کرد . بهش میگن : آخه چقدر گریه می کنی ده سال گذشته . میگه : آخه هر وقت یادم میفته که موقع خاکسپاریش چه دست و پایی میزد جیگرم آتیش می گیره
جوک شماره 6: غضنفر با یک سرهنگه سوار هواپیما میشن . غضنفر رو به سرهنگه می کنه میگه ببخشید شما گروهبانید؟ سرهنگه میگه نه
غضنفرهمین سوال رو چند بار می پرسه. آخر سرهنگه خسته میشه میگه بله بابا من گروهبانم . غضنفر میگه پس چرا لباس سرهنگارو پوشیدی ؟!!
جک شماره 7: غضنفر میره «استریپ شو» ، بعد از چند ساعت به رفیقش میگه: پاشو بریم، از اول معلوم بود این دختره زورش نمیرسه میله رو کج کنه!
جوک شماره 8: (جک بی ادبی جدید)
از یه لامپ میپرسن : احوالت چطوره ؟
میگه : چه احوالی !!؟ کار به جاهای خوبش که میرسه منو خاموش میکنن !
جک شماره 9: ?صدای عشق… صدای قلب نیست، صدای گیتار نیست، صدای پیانو هم نیست، صدای عشق … صدای فنرهای تخته?
جوک شماره 10: دوست دختر غضنفر بهش می گه یه حرفی بزن تا قلبم وایسه، غضنفر بعد از کمی فکر می گه: “داداشت پشت سرته!”
جک شماره 11: به غضنفر می گن مار باباتو نیش زد فوت کرد، می گه: از پشت زدش؟ می گن آره، می گه مار مقصره…
جوک شماره 12: غضنفر با لباس تو رودخونه شنا می کرده، ازش می پرسن چه کار می کنی؟
می گه: لباسامو می شورم…
بهش می گن: ماشین لباسشویی تو خونه ندارین؟
می گه: داریم، ولی وقتی می رم اون تو سرم گیج می ره!
________________________________________
جک جدید (جوک جدید!!!)
جک شماره 1 : معلمه به شاگردش میگه تو امسال چطوری می خوای قبول شی ؟ نه درس می خوانی، نه میای باغ ........!!؟
جوک شماره 2 :غضنفر شب که میشه میخوابه خواب حنا بندون عروسیشو میبینه صبح که از خواب بلند میشه میبینه تو خودش ریده دستشم تو شورتشه!
جک شماره 3 :غضنفر باباش میمیره هفتش خیلی شلوغ می شه واسه چهلم بلیط می فروشه
جوک شماره 4 :غضنفربه دختره میگه بوس میدی؟ میگه نه! غضنفرمیگه به جهنم بخاطر خودت گفتم من خودم زن دارم
جک شماره 5 :به غضنفریه ماشین می دن که فرمونش سمت راست بوده بعد یه مدت ازش می پرسن چطوره؟ میگه خوبه ، فقط هر وقت تف می کنم میفته روی زنم
جوک شماره 6 :غضنفرداشته کباب درست می کرده می بینه یه گربه داره نگاه می کنه داد می زنه آی بلال شیر بلاله
جک شماره 7 :غضنفرعاشق خدا می شه کعبه می کشه از توش تیر رد می کنه
جوک شماره 8 :یه ایرونی، یه آلمانی، یه اسپانیایی و یه غضنفرسوار هواپیما بودن که زیر هواپیما درمی ره، همه، حتی خلبان، از میله بالای هواپیما آویزون می شن، خلبان می گه: یکی از شماها باید از هواپیما بپره بیرون، غضنفرمی گه: من می پرم به یه شرط: همه تون برام کف بزنین، همه براش کف می زنن و سقوط می کنن!!!
جک شماره 9 :غضنفرمیره تو خیابون می بینه نوشته: سیو همان سیب است...
میگه: دروغ میگن پدر سگا ! خودم خوردم صابون بود!!!
جوک شماره 10 :غضنفرسفره دلش رو واسه دوستش باز می کنه توش پر از نون بربری بوده....
جک شماره 11 :غضنفرتو جوی آب تف میکنه میره دنبالش پاشو بگذاره روش
جوک شماره 12 :گه دلتنگ باشی کسی نمی فهمه ... اگه عاشق باشی هیچ کس نمی فهمه.... اگه درد داشته باشی هیچ کس نمی فهمه... ولی کافیه فقط یه دفعه بگوزی تا همه بفهمن
________________________________________
جک های خفن (جوک های خفن)
جوک شماره 1 : به غضنفر میگن ترمز ABS چیه؟ میگه تو سرعت های زیاد و سر پیچ ها کار حضرت ابوالفضل رو می کنه!!!
جک شماره 2 : غضنفر تو آینه عکس خودشو می بینه بعد می گه: ا...این چه آشناست ! بعد از یه ساعت فکر کردن داد می زنه: فهمیدم... این همون کره خریه که امروز تو آرایشگاه یک ساعت زل زده بود به من !
جوک شماره 3 : یه بار یه دیوونه دنبال رئیس بیمارستان می اندازه . خلاصه رئیس بیمارستان رو تو یه بن بست گیر میاره. رئیس بیمارستان با ترس می گه از جون من چی می خوای ؟ دیوونه هه می ره با دست بهش می زنه می گه حالا تو گرگی!
جک شماره 4 : بچه:مامان اون آقاهه رو ببین کچله مامان:هیس...میفهم بچه:مگه تا حالا نفهمیده
جوک شماره 5 : معلم کلاس اول از ساسان کوچولو می پرسه ..اگه تو 10 تا شکلات داشته باشی 2 تاشو بدی به سمیرا..3 تاشو بدی به مریم و یه دونه هم بدی به شراره اونوقت چی خواهی داشت؟؟؟ ساسان میگه .خوب معلومه 3 تا دوست دختر جدید
جک شماره 6 : یک روز دو تا خالیبند واسه هم خالی می بستند. اولی میگه: ما یه کوه کنار خونه مون داریم که هر وقت می گیم جاسم، دو سه بار میگه جاسم.... جاسم.... جاسم.... دومی میگه: این که چیزی نیست، ما یه کوه داریم کنار خونه مون که هر وقت می گیم جاسم، میگه: کدوم جاسم
جوک شماره 7 : یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش… راهبه سوار میشه و راه میفتن… چند دقیقهء بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه میندازه… راهبه میگه: پدر روحانی ، روایت مقدس 129 رو به خاطر بیار… کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه… چند دقیقه بعد بازم شیطون وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده ، بازوش رو با پای راهبه تماس میده… راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس 129 رو به خاطر بیار!… کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه… بعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت مقدس 129 رو پیدا می کنه و می بینه که نوشته: «به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن… کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی می رسی»!!!
جک شماره 8 : یک روز یه یزدی می ره رو پشت بام خونه اش که آنتن رو درست کنه که یک دفعه از طبقه ششم میفته پایین همین که از جلوی پنجره اشپزخونه خودشون رد می شه می بینه خانومش داره برنج درست می کنه داد می زنه می گه خانم یک پیمانه کمش کنننننننننن !!!!!!
جوک شماره 9 : تو جهنم بمب میگذارند همه شهید میشن میرن تو بهشت.
جک شماره 10 : اگر روزی از کنار گنجشکی رد شدی و دیدی نپرید فکر نکن دوستت داره بدون تو رو آدم حساب نکرده
جوک شماره 11 :یه خر با یه گور خر مسابقه دو میدن گور خر برنده می شه خر میگه : قبول نیست تو لباس ورزشی تنت کرده بودی
________________________________________
جوک در مورد مرد ها (جک در مورد مردها)
-مردها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می کنند البته بدون بخارشان هم بدرد نمیخورد.
- مردها مثل پیاز هستند ظاهر سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشک آدم رو در میآورد.
- مردها مثل سکوت هستند با کوچکترین حرفی میشکنند.
- مردها مثل چراغ راهنمایی هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب رنگ عوض می کنند.
- مردها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند.
- مردها مثل عینک دودی هستند با هر دو دنیا را تیره و تار می بینی.
- مردها مثل ظرف سفالی هستند بدون رنگ و لعاب جلوه ای ندارند.
- مردها مثل کامپیوتر هستند یک بار خودش را میگیری و یک عمر لوازم جانبی آنرا .
- مردها مثل کیک خامه ای هستند با نگاه اول آب از لب و لوچه آدم آویزان می شود اما کمی بعد دل آدم را میزند.
- مردها مثل زیر شلواری هستند مردا با هیچکدامشان جرأت نمی کنند به بازار بروند.
- مردها مثل توپ هستند تا لگدشان نزنی تکون نمی خورند.
- مردها مثل لاستیک سواری هستند کمتر از چهارتا بیفایده است.
- مردها مثل بچه ها هستند تا وقتی که ساکتند خوبند
________________________________________
جک های جدید (جوک جدید !!!)
جک شماره 2: ترکه یه آینه رو زمین پیدا می کنه. برش می داره، عکسش می افته توش، میگه: ببخشید نمی دونستم مال شماست.
جک شماره 3: بچه اصفهانی سر سفره غذا می خورده.باباش با لهجی شیرین اصفهانی بهش میگه باباجون اینقدر غذا بخور که سیر بشی نه اینقدر که خسته بشی
جک شماره 4: از لره می پرسن: اگه با کسی ازدواج کنی که یه خواهرِ دو قلو داشته باشه چه جوری از همدیگه تشخیص میدیشون؟
لره می گه : برا چی باید تشخیص بدم !!!
جک شماره 5: به غضنفر میگن: به نظرت اسطوره مقاومت کیه؟ میگه: مرغ!!
میگن چرا؟
میگه: تا حالا روی تخم خودت نشستی؟
جک شماره 6: به خانومه میگن چرا اینقد دماغت گندس خانومه میگه والا خواستم آیدان سفارش بدم اشتنباهی زنگ زدم لارجر باکس
جک شماره 7: تا وقتی مجردی هرکی بهت میرسه میگه تو که همه چی داری چرا ازدواج نمیکنی؟ وقتی ازدواج کردی هرکی بهت میرسه میپرسه تو که همه چی داشتی واسه چی ازدواج کردی؟
جک شماره 8: اصفهانیه تصادف کرده بود وسط خیابون نشسته بود میزد تو سرش می گفت ماشینم داغون شد! بدبخت شدم خاک تو سر شدم...افسر رفت بهش گفت بدبخت اینقد حرص ماشینتو میزنی نفهمدی دست چپت از مچ قطع شده...اصفهانیه یه نگاه به دستش کرد گف:یاحضرت عباس ساعتم......!
________________________________________
جک شماره 1: ترکه از جوب می پره ازش فیلم می گیرن . دور آهسته میزارن میفته تو جوب. دور تند می زارن می خوره به دیوار
حیف نون ساعت نه شب که می شه سطل آشغال ویندوزش رو خالی می کنه!
به حیف نون می گن: اسم دکترت چیه؟ می گه: ترابی.
می گن: اسم کوچیکش چیه؟ می گه: فیزیو!
مادر پسره براش می ره خواستگاری، پدر دختر می پرسه: خوب پسرتون چه کاره هست؟
مادره می گه: پسرم دیپلماته.
پدر دختر می گه: اوه چه عالی! یعنی چه کار می کنه؟
مادره می گه: یعنی از وقتی پسرم دیپلمش رو گرفته، همین طوری ماته!
حیف نون تراکتور می خره، بلد نیست خاموشش کنه، می بنددش به درخت!
چک نوشتن حیف نون:
231000 ریال
معادل دو سه هزار تومان.
حیف نون یتیم خونه افتتاح می کنه، روز اول، جلسه اولیا و مربیان می ذاره!
حیف نون می ره عیادت یکی از دوستانش، وقتی می خواد بره به اقوام دوستش که اونجا بودن می گه: این دفعه مثل دفعه قبل نکنید که مریضتون مُرد و منو خبر نکردیدها!
آبادانیه یه پنجاه تومانی تقلبی چاپ می کنه، لو میره، می گیرندش...
آبادانیه می گه از کجا فهمیدین کار منه؟
می گن: آخه کنار در دانشگاه تهران سمبوسه فروشی کجا بوده؟!
حیف نون باباش می میره. بهش می گن مراسم نمی گیری؟ می گه: نه، به جاش می ریم مشهد!
حیف نون می ره خارج، یه موتور می دزده.
صاحبش داد می زنه !No !No
حیف نون می گه: نو یا کهنه، من بردمش!
حیف نون می خواسته بره شهرک آزمایش برای امتحان رانندگی، صبح ناشتا می ره!
به حیف نون می گن تا حالا معجزه دیدی؟ می گه آره، رفتم بانک در به اذن خدا باز شد!
حیف نون پاش درد می کرده، استامینوفن می اندازه تو جورابش محکم می بنده!
یه روز حیف نون با نیسانش می ره تو یه مغازه! وقتی افسر میاد تا کروکی تصادف رو بکشه، اونو می کشه یه گوشه و بهش می گه: 25000تومن می دم، توی کروکی بنویس مقصر مغازه بوده!
فرستنده: میلاد
حیف نون آشغال میره تو چشماش سر ساعت 9 می نشینه دم در!
حیف نون از همسرش می پرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی یا مثل خر کیف می کنی؟
از حیف نون می پرسن این شعر از کیه؟ "سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز"
می گه نمی دونم یه راهنمایی بکنید...
می گن اسم شاعر توی خود شعر هست.
می گه: آهان فهمیدم، جواد نکو نام!
________________________________________
جک ، لطیفه و جوک جدید
پسر ها هیچ وقت دونبال دو چیز نمی دوند . اتوبوس و دختر چون 10 دقیقه بعد یکی کی میاد !
--------------------------
سایه ام عاشق سایه ات شده می خواستم ببینم می تونیم همسایه شویم ؟
----------------------------
تو صحرای قلبم تو تنها شتری !
----------------------------------
یه بغل گل رز با یه دنیا احساس با یه سبد ستاره . می دم بهت ببر سر چها راه بفروش سودش نصف نصف !
----------------------------------
چه کار کردی که این همه طرفدار پیدا کردی ؟ هر جای شهر که می رم میبینم مردم تابلو هایی دستشون گرفتن که اسم تو روش نوشته شده:گوسفند زنده !!!
----------------------------------
آسمان را می خواهم برای عبور . جاده باریک است ! ماه را می خواهم برای نور را تاریک است ! تو را می خواهم برای نظافت عید نوروز نزدیک است !
-----------------------------------
تو که درخت زندگی من هستی که الاغم را به آن می بندم
------------------------------------
رفتم دم گل فروشی هر چی گشتم قشنگ ترین گلم رو ندیدم . آخه گوسفند ! چرا اون گل رو خوردی ؟
---------------------------
می خوای با سه شماره هیبنوتیزمت کنم و بگم چه جور آدمی هستی ؟ خوب پس با ? شماره آروم چشمات رو ببند : .... ?...... ?.......?.......
...................................................هنوز که چشمات بازه؟.................
...................................................می گم چشماتو ببند !................
..................................................چرا زیر چشمینگاه می کنی ؟.....
.............................................. اصلا نیازی به هیپنوتیزم نیست
هر خری می فهمه چه قدر فضولی
------------------------------------
+- +- +- +- +- +-
+- +- +- +- +- +-
+- +- +- +- +- +-
بشین جمع ومنها کن ببین چندمین باره سر کار رفتی ؟
--------------
به دلیل ایام سوگواری از گفتن این جک معذوریم
-------------------------
از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من از شیشه پاک کن استفاده می کنم
--------------------------
از غضنفر میپرسن: از چه فصلی خوشت میاد میگه: از فصل جفت گیری
--------------------------------------------------------------------------------
غضنفر میره سربازی تو صف بوده سروانه میگه به چپ چپ به راست راست.... میبینه غضنفر همینجوری وایستاده میگه تو چرا به فرمانم عمل نمیکنی؟ غضنفر میگه جناب سروان شما اول تصمیم قطعی رو بگیرید بعد من انجام میدم !
--------------------------------------------------------------------------------
اس ام اس عاشقانه یه اصفهونی: اگه گنجیشک پریدن یادش برد . اگه شیرین فرهاد یادش برد . اگه ماهی دریا یادش برد . من پولی این یه اس ام اسی که به شما دادما یادم نیمیرد !!!!
________________________________________
طنز و لطیفه : آخرین کلمات از زبان افراد مختلف
آخرین کلمات یک الکتریسین : خوب حالا روشنش کن...
آخرین کلمات یک انسان عصر حجر : فکر میکنی توی این غار چیه؟
آخرین کلمات یک بندباز : نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره...
آخرین کلمات یک بیمار : مطمئنید که این آمپول بی خطره؟
آخرین کلمات یک پزشک : راستش تشخیص اولیه ام صحیح نبود. بیماریتون لاعلاجه...
آخرین کلمات یک پلیس : شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره...
آخرین کلمات یک جلاد : ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد...
آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون : این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست...
آخرین کلمات یک چترباز : پس چترم کو؟
آخرین کلمات یک خبرنگار : بله، سیل داره به طرفمون میاد...
آخرین کلمات یک خلبان : ببینم چرخها باز شدند یا نه؟
آخرین کلمات یک خونآشام : نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه!
آخرین کلمات یک داور فوتبال : نخیر آفساید نبود!
آخرین کلمات یک دربان : مگه از روی نعش من رد بشی...
آخرین کلمات یک دوچرخه سوار : نخیر تقدم با منه!
آخرین کلمات یک دیوانه : من یه پرنده ام!
آخرین کلمات یک شکارچی : مامانت کجاست کوچولو؟...
آخرین کلمات یک غواص : نه این طرفها کوسه وجود نداره...
آخرین کلمات یک فضانورد : برای یک ربع دیگه هوا دارم...
آخرین کلمات یک قصاب : اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم...
آخرین کلمات یک قهرمان : کمک نمیخوام، همه اش سه نفرند...
آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی : قضیه روشنه، قاتل شما هستید!
آخرین کلمات یک کامپیوتری : هارددیسک پاک شده است...
آخرین کلمات یک گروگان : من که میدونم تو عرضه ی شلیک کردن نداری...
آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه : این آزمایش کاملاً بی خطره...
آخرین کلمات یک متخصص خنثی کردن بمب: این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه...
آخرین کلمات یک معلم رانندگی : نگه دار! چراغ قرمزه!
آخرین کلمات یک ملوان: من چه می دونستم که باید شنا بلد باشم؟
آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی: من عادت ندارم با پنجره بسته بخوابم...
آخرین کلمات یک سرباز تحت آموزش هنگام پرتاب نارنجک : گفتی تا چند بشمرم؟
________________________________________
انواع زنها (زنها مثل چی هستند؟)
- زنها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می کنند البته بدون بخارشان هم بدرد نمیخورد.
- زن ها مثل پیاز هستند ظاهر سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشک آدم رو در میآورد.
- زنها مثل سکوت هستند با کوچکترین حرفی میشکنند.
- زنها مثل چراغ راهنمایی هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب رنگ عوض می کنند.
- زن ها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند.
- زنها مثل عینک دودی هستند با هر دو دنیا را تیره و تار می بینی.
- زنها مثل ظرف سفالی هستند بدون رنگ و لعاب جلوه ای ندارند.
- زنها مثل کامپیوتر هستند یک بار خودش را میگیری و یک عمر لوازم جانبی آنرا .
- زنها مثل کیک خامه ای هستند با نگاه اول آب از لب و لوچه آدم آویزان می شود اما کمی بعد دل آدم را میزند.
- زنها مثل زیر شلواری هستند مردا با هیچکدامشان جرأت نمی کنند به بازار بروند.
- زنها مثل توپ هستند تا لگدشان نزنی تکون نمی خورند.
- زنها مثل لاستیک سواری هستند کمتر از چهارتا بیفایده است.
- زنها مثل بچه ها هستند تا وقتی که ساکتند خوبند
دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود... مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه هر کسی رد بشه به اون یکی پول میده ولی نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین" بازاریابی یاد بده!
یه روز غضنفر میره خواستگاری,می بینه دختره سیبیل داره.بهش میگه شما چرا سیبیل داری؟ دختره گریه می كنه. غضنفر می ره از دلش در بیاره, میگه چرا گریه می كنی؟ مرد كه گریه نمی كنه.
غضنفر سوار ماشین تهرونیه بوده، تهرونیه هم یهو كل میگذاره، پاشو میگذاره رو گاز.. سرعت 100... 150...160... بعد برمیگرده به غضنفر میگه: ترسیدی؟! به خودت شاشیدی؟! غضنفر میگه: سیكتیر بابا!! بیا بهت سرعت نشون بدم! خلاصه تهرونیه رو میبره سوار پیكانش میكنه، بعد پاشو میگذاره رو گاز.. سرعت 100.... 120...140...160... 180... برمیگرده به تهرونیه میگه: حالا ترسیدی؟ به خودت شاشیدی؟! تهرونیه میبینه این یارو كله خره، داره همینجور گاز میده.. میگه: آره بابا شاشیدم.. بیخیال شو! غضنفر برمیگرده میگه: الان دیگه برینی هم فایده نداره، ترمز بریده!!!
قزوینیه هفت جلد مثنوی مینویسه به اسم خسرو و فرهاد
یه روز غضنفر یه جیرجیرك می گیره تا صبح روغن كاریش میكنه...
زنِ غضنفر دو قلو میزاد، غضنفر میره صورت حساب بیمارستان رو حساب كنه، به یارو میگه: حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم!
از غضنفر می پرسن قویترین حیوان چیه؟ میگه:مورچه میگن:چطور؟؟؟میگه:آخه یبار یه مورچه رفته بود تو پریز برق خواستم درش بیارم یه لگد زد 10 متر پرتم کرد.
غضنفر توی قرعه کشی شرکت میکنه ۶ماه زندان برنده میشه
غضنفر سرش میخوره به میلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو میشه كف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز میكنه میبینه ملتی كه واستادن بالا سرش میله رو گرفتن، میگه: ولش كنین ببینم چی میگه!
یك بابایی داشته از سر كار برمیگشته خونه، یهو میبینه یك جمع عظیمی دارن تشییع جنازه میكنند، منتها یجور عجیب غریبی: اول صف یك سری ملت دارن دو تا تابوت رو میبرن، بعد یك یارو مرده با سگش راه میره، بعد ازون هم یك صف 500 متری ملت دارن دنبالشون میرن. یارو كف میكنه، میره پیش جناب سگ دار، میگه: تسلیت عرض میكنم قربان، خیلی شرمندم...میشه بگید جریان چیه؟ یارو میگه: والله تابوت جلوییه خانممه، پشتیش هم مادر خانومم... هردوشون رو دیشب این سگم پاره پاره كرده! مرده ناراحت میشه، همینجور شروع میكنه پشت سر یارو راه رفتن، بعد از یك مدت برمیگرده میگه: ببخشید من خیلی براتون متاسفم، میدونم الانم وقت پرسیدن اینجور سوالا نیست، ولی ممكنه من یك شب سگ شما رو قرض بگیرم؟! مرده یك نگاهی بهش میكنه، اشاره میكنه به 500 متر جمعیتی پشت سر، میگه: برو ته صف!
غضنفر سیگارش روشن نمی شده میزاره تو سرازیری حلش میده..
یه بار یه قورباغه با یه طوطی ازدواج می کنه بعد بچه شون می شه قوطی.
دكتر نظام وظیفه پسر لاغری را معاینه كرد و در برگه نوشت:
- معاف، به دلیل ضعف جسمانی.
پسر لاغر با خوشحالی گفت: آخ جون! فوری میرم زن میگیرم.
دكتر نوشت: و همچنین ضعف عقلانی...
غضنفر خودشو می زنه به کوچه علی چپ گم میشه.
غضنفر اسم بچه شو می زاره رستم می ترسه صداش کنه.
قزوینیه یه كیسه برنج تبرك میخره درشو باز میكنه میگه اِ اِ اِ اِ اِ ..... پس حمیدش كو؟؟؟؟؟؟؟؟
غضنفر تو چشمش اشغال می ره می ره سا عت ۹سر کوچه.
زن گفت: به نظر من با استفاده از عقل میشه جلوی بسیاری از موارد طلاق رو گرفت.
مرد گفت: و همچنین جلوی بسیاری از ازدواجها رو.
عملیه شب جمعه نشسته بوده تو حیاط واسه خودش بساط میزونی جور كرده بوده و تو حال بوده، كه یهو یك توپ از آسمون میاد میزنه بساط منقل و وافورش رو به گند میكشه. خلاصه بدبخت صاب وافور همینجوری هاج و واج نشسته بوده داشته به شانس گند خودش لعن و نفرین میفرستاده، كه یهو صدای زنگ در بلند میشه و حالا زنگ نزن كی زنگ بزن! جناب عملی با هزار بدبختی، خودشو میرسونه دم در، میبینه پشت در یك بچه ده-یازده ساله واستاده، هی داد میزنه: توپم...توپم! یارو خیلی شاكی میشه، میگه: ای بی ظرفیت! بابا خوب منم توپم... دیگه نمیام كاسه كوزه مردم رو بهم بزنم كه!
غضنفر داشته پشت بوم خونش رو آسفالت میكرده آسفالت زیاد میاره سرعت گیر میذاره
به غضنفر می گن شغلت چیه؟می گه:یه اطلاعاتی هیچ وقت شغلشو به کسی نمی گه
به رشتیه میگان از زنت میترسی؟
میگه كی؟ من؟ عین سگ
غضنفر پلیس مخفی می شه الان سه ساله ازش خبری نیست
غضنفر تو جبهه بوده از هر طرف خمپاره میومده یكی داد میزنه سنگر بگیرید غضنفر از اون ور میگه واسه من بربری بگیرید
به غضنفر میگن چی شد معتاد شدی یک با بچه ها قرار گذاشتیم روزهای تعطیل یکم تفریحی بکشیم یکدفعه عید شد و دو هفته تعطیل شد.
پسره: من تا 25 سالم نشه ازدواج نمیكنم.
دختره: منم تا ازدواج نكنم 25 سالم نمیشه.
به یک پاندا میگن بزرگترین آرزویی که داری چیه میگه عکس رنگی بگیرم.!!!
به غضنفر میگن تبریک میگیم پدر شدی!!! میگه ایییول پس به خانومم نگید میخوام سورپریزش کنم
تو قزوین زلزله میاد از سقف یه بچه میفته پائین قزوینیه میگه : اهههه هنوز زلزله تموم نشده ، کمک مردمی رسید.
به یک اسکلته می گن یک دروغ بگو می گه تپلویم تپلو صورتم مثل هلو !!!
یه بار چهارتا لور سوار اسانسور میشن هر کاری میکنن اسانسور حرکت نمیکنه بعد یه اقایی با کیف سامسونت وکت وشلوار می اد اسانسور راه می افته میگن بعد با هم می گن به سلامتی اقای راننده صلوات
چوپان دروغگو میمیره میبرنش اون دنیا میگن اسمت چیه میگه دهقان فدا کار
قزوینیه تو صف نون وایی بوده که شاطر میگه نون تموم شد همه داشتن میرفتن که قزوینیه میگه نون تموم شده چرا صفو به هم میزنید؟
به گوسفنده می گن بزرگ ترین ارزوت چیه میگه یک بارم شده جلو وانت بشینم
غضنفر رو برای اولین بار می برند توی هلی کوپتر ، توی آسمان از سمت چپی اش می پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف می گه : نه. از سمت راستی اش می پرسه شما گرمتونه ؟ اون یکی هم می گه نه. بعد غضنفر بلند می گه : آقای خلبان هیچ کس گرمش نیست. اون پنکه سقفی رو خاموشش کن
میدونی چرا قزوینیا آدمای خوشبختین؟ چون هیچ وقت بخت و اقبال جرات نمیکنه بهشون پشت کنه..!!!
آدما 2 دسته هستند:اونای که روشون مگس می شینه و اونای که روشون مگس نمی شینه دسته اول ادمای خیلی گهی هستن و دسته دوم معلوم هیچ گهی نشدن!!!
غضنفر دیش ماهوارشو می ذاره رو پشت بوم روش مینویسه کولر!!
غضنفر 2000 تومنی پیدا می كنه میگه ما از این شانسا نداریم پارش میکنه
یه روز یه رشتی دعا میکنه که حق به حق دار برسه صبح پامیشه میبینه که هیچ کدوم از بچه هاش نیستش
یک روز به غضنفر میگن چرا تو جوب نشستی میگه میخوام در جریان باشم
قانون 20 نیوتون میگه : اگه تو وقتی خیابون راه میرین یه دفعه یه چیز گرم و نرم رو سرتون احساس کردین مطمئن باشین که از اون بالا کفتر می آید
غضنفر می خواسته زیر دریایی آمریکایی ها رو غرق کنه در می زنه و فرار می کنه!!!
غضنفر تو همت داشته برعکس میرفته رادیو میگه یه احمق تو بزرگراه همت داره مخالف میاد. ترکه میگه: یه احمق نه 1000تا احمق!!!
چند تا از فرقهای بین دخترا و پسرا 1-دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند 2- اگر یه دختر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه از خونه فرار میکنه اما یه پسر اگر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری میده 3- یه دختر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه خودکشی میکنه اما یه پسر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو میکشه
غضنفر داشته پیاده راه می رفته بهش میگن آقا کجا میری؟میگه دارم میرم کارواش .میگن خوب چرا پیاده ؟ میگه دو قدم راه که دیگه ماشین نمی خواد
غضنفر پیتزا میخوره شب بربری میاد تو خوابش!!! میگه آهااااااااای بی وفا دیگه دوسم نداری؟؟؟
فیلسوف آلمانی می گوید: انسان موجود عجیبی است! اگر به او بگویید در آسمان یكصد میلیارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد بی چون و چرا می پذیرد اما اگر در پاركی ببیند روی نیمكتی نوشته اند: رنگی نشوید, فورا انگشت خود را به نیمكت می كشد تا مطمئن شود
غضنفر واستاده بوده سر كوچه، هی اخ و تف مینداخته، باخودش میگفته: نامرد عجب دست فرمونی داشت! یك بابایی ازش میپرسه: ببخشید، میشه بگید چیكار میكنید؟ میگه: طرف تو كوچه شیش متری با تریلی هیجده چرخ اومده بود میخواست دور بزنه گفتم نمیشه گفت: اگه شد چی؟ گفتم اگه شد بیا برین تو دهن من! ! نامرد عجب دستفرمونی داشت!
به غضنفر میگن عجب مملکت خر تو خری داریم میگه آره بابا من ۳ بار رفتم سربازی هیچکی نفهمید.
غضنفر می خواسته زیر بارون خیس نشه ، هی جاخالی می داده .
یه كبوتره ایكس میزنه بجای نامه ایمیل میده
یه روز غضنفر می ره استخره می ره توچهارو نیم متری و میاد بالا بعد به خودش میگه اون بنا که کاشیا کف استخر را کار کرده عجب نفسی داشته.
از غضنفر میپرسن اسم كوچیك فردوسی چیه؟میگه: میدان!!
یه روز غضنفر میره یه خونه یكی دزدی، چون چیزی برای دزدیدن پیدا نمیکنه، مشقای بچه رو خط میزنه.
غضنفر داشته راه میرفته خسته میشه شروع میکنه به دویدن
به غضنفر میگن: چرا ماشینت را از پلاكش شروع میكنی به شستن؟ میگه: یه دفعه از سقف شروع كردم به شستن رسیدم به پلاكش دیدم كه ماشین خودم نبود
میدونی چرا خانم ها کمتر فوتبال بازی می کنند؟
چون کمتر پیش میاد که یازده تا خانم راضی بشن همزمان یه جور لباس بپوشن